پلاک نمیدونم چن =/

گویند سرانجام ندارید شما !

ماییم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم..


حضرت مولانا

۲ نظر ۴ لایک :)

کاش بشه همشونو ببینم

دیشب تا صبح خاب نرگسو میدیدم ... 

جوابمو نمیداد

تارا میگ باهام قهره 

ناردحته بخاطر کنکور لعنتی افسردس  اما من هیچ کاری نمیکنم تا حالشخوب شه 

طی به ازم ناراحته میگ عوض شدم 

یاس من خیلی وقته باهام حرف نزده ... 

میبینم فرزانه داره ازم ناراحت میشه اما کاری نمیکنم ینی نمیتونم بکنم 

فائزه ازم ناراحت میشه و من ... 

همه بچه های اتاق ی جورایی ازم رنجیدن ... خیلی جاها همتقصیر من نیس .

سطح انتظارشونو بالا بردم اما دوستام ... 

عجیب ناراحنم برای اینکه .... 

هههععییییی 

۳ نظر ۱ لایک :)

بخدا میدونم

من خیلی بی معرفتم 

میدونم 

دلم برا تارا تنگ شده=(


۳ نظر ۰ لایک :)

😔😔😔😔

حرفهاییست که نمی شود گفت...

من سالهاست هر که می‌‌پرسد خوبی‌

فقط سرم را تکان می‌‌دهم!

و این ناگفتنی‌ترین حرف من است...


۴ نظر ۱ لایک :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان