پلاک 105
چجوری از کلاس جیم شم اونم وقتی ک استاد عزیزم =/ به در تکیه داده
برم بزنم دهنش خوناش بپاچه به در و دیوار 😑😑😑
چجوری از کلاس جیم شم اونم وقتی ک استاد عزیزم =/ به در تکیه داده
برم بزنم دهنش خوناش بپاچه به در و دیوار 😑😑😑
هفته دیگه اخرین مهلت اراعه مقالم و امتان پایان ترممه =/
و من هنوز هییییییچ کار نکردم
و اینک پشم هایممممممممم
احساس تنهایی عمیقی میکنم ...
یه حس بد ...
اینکه انگار به هیچ جا تعلق نداری ....
در عین اینکه همه دوست دارن هیچکس دوست نداره
با اینکه میگن میخوان که کنارشون باشی اما بودنتو نمیخان
میدونی چیه غم انگیز تر از همه اینا اونجاشه که مثلا تو یکی از لحظه های شاد زندگی خنده های ادم یهویی از رو لباش محو بشه تهش بشه یه پوزخند فقط
کاش میتونستم راجب اینا حرف بزنم اما حتی حرف زدنم دیگ ارومم نمیکنه
بعد از جداییشون،
یه هفته میشد برای آشغال گذاشتن جلو در هم بیرون نمیرفت ، حبس مطلق، تموم پرده های خونه هم کشیده بود.
تو تاریکی گوشیشو میگرفت دستش زل میزد به عکس طرف ...
عینه مرده ها بود ، تنش سرده سرد...
اصلا رنگ رو صورتش نبود ...
ساعت 3 شب که میشد ، صدای خندیدنش
بلند میشد از اون خنده های که همسایه ها رو هم شاکی میکرد..
همیشه خنده هاش تهش به بغض و گریه ختم میشد..
میگفت من که واسه کسی مهم نیستم
پس چرا بهونه ی اونی رو میگیرم که دیگه برنمیگرده ؟
نمیدوست ولی برا من مهم بود هر کاری میکردم که آروم بشه شبا پای حرفاش میشستم اشکاشو پاک میکردم نمیدوست ولی من نگرانش بودم ...
مگه میشه ادم نگران خودش نشه ...
دارم میترسم ...
داره میترسونتم ... این زندگی ... ادماش ... رابطه هاش .. عشق و نفرتاش ...
این بی اعتمادیاش داره میترسونتم ...
سرد شدنایه یهوییش داره میترسونتم
دل بستنا و دل کندناش ... نادیده گرفتنا و نادیده گرفته شدناش داره میترسونتم
دارم میترسم ...
میترسمو ...
هییییییییس یادت نره تو حق اعتراض نداری 😔😔😔😔
حس قشنگیه یهویی صدای پیامک گوشیت بلند شه ببینی نوشته
فقط میخاستم بت بگم خیلی دوست دارم رفیق
چقد خوبه این پیاما
چقد خوبن این ادما و چقد خوبه این یهویی ها
وقتی فک میکنم میبینم هنوزم زندگی قشنگیاشو داره .. هه
یهو دلم برا اون سالایی ک شبای ماه رمضونشو تا ۸ صب تو وب بودم و با بچه ها چت میکردم تنگ شد
چقد زود گذش اون روزا