کافیه زرا ... کافیه

ناراحت کننده‌س زمانیکه یک نفر به خودش میگه: 

بسه دیگه، یکم واقع بین باش … 

۳ نظر ۰ لایک :)

ملوچک کجایی ؟؟؟؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

همین 😔

‏+ چیکار میتونم برات بکنم؟

- کمتر نباش 

۴ نظر ۲ لایک :)

تعطیلات لعنتی

من خود به چشم خویشتن دیدم ک جانم میرود 😔😔😔


۲ نظر ۱ لایک :)

اینم یه کار دیگ D:

دریافت


ابنم از یه زاویه دیگ 

دریافت

۹ نظر ۳ لایک :)

چطوره ؟؟

  اینم یکی از کارای گوگولیه من :) 


دریافت

۵ نظر ۲ لایک :)

# واقعیت

هروقت به این باور رسیدین که همه چی از دور قشنگه، یعنی بزرگ شدین.

۶ نظر ۶ لایک :)

ته این قصه کجاس ؟؟

این روزا بیشتر از هر وقت دیگ ای دلم گرفته ... 

این روزا بیشتر از هر وقت دیگ ای داره دعوامون میشه 

باهم بحث میکنیم 

از هم دلخور میشیم 

میترسم ... 

از این روزا و نتیجه بعدش میترسم ... 

از سرد شدنمون میترسم ... 

از دلی ک هر روز بیشتر از روز قبل داره ازم‌میشکنه و خورد میشه میترسم 

دلم میخاد تنها باشم ... برای یه مدت طولانی .

برم جایی ک هیچکس نباشه 

جایی ک فقط خودم باشم و تنهاییامو دردام 

جایی ک هیچکس ندونه کجاس

جایی ک فک کنم چون نمیدونه کجام نمیاد پیشم نه چون نمیخاد

ته این قصه کجاس ینی ؟؟ به همین راحتی تموم میشه ؟

۷ نظر ۳ لایک :)

عاقا من به شخصه غلط کردم =/

دیدین ادم یه کاری میکنه بعد توش میمونه الان من تو امون خرم ک موندم تو گل ک دیگ جونی واسه بیرون اومدن نداره


عاقا من اومدم یکم از خودم فاز دخدر خوب بودن درکنم و یکم سلیقه و خلاقیت ب خرج بدم و بجا اینک برا مامانم ار بیرون کادو بخرم خودم یه تابلو درست کنم 

خلاصه یه طرح وان یکاد خوجمل گرفتم و رو سرامیک با ویترا کار کردم 

نگمممم براتون ک چقد خوشگل شد 

یکیم برا دوستم زدم بعد بادم‌اومد ک عه این دوست خوجمل ناناز مهربونم ک عقده پس یکی دیگم برا اون مامانش زدم 

الانم یکی دیگ از بچه ها عنقد گفتو اه ناله کرد ک مجبور شدم برا اونم بزنم 

و شاید باورتون نشه ک همه اینا تویه دوروز اتفاق افتاده ک من بیکار هم نبودم و صب تاشب فیکس کلاس داشتم =/ 

دارم از خستگی میمیرمممممم 😭😭😭😭

تازه این وسط شوهر خاهرمم ازم خاسته برا اجیم ی باکس گلو یه کادو بگیرم تا سوپرایز شه و این درصورتیع ک منه طفلک هیچ تایم بیکاری ندارم 

اخه یه ادم چقد میتونه طفلک باشه 😢😢

خدایا زودتر تموم شه دیگ 

۱ نظر ۱ لایک :)

من مامانمو میخاااام 😭😭😭

شاید باورتون نشه ولی این ترم زبان فارسیو میفتم 🙁🙁🙁


اخر کلاس نماینده داشت حضور غیاب میکرد ب من ک رسید گف خانوم فلانی دستمو بلند کردم 

استاد گف فلانی تویی ها یه نگاهی بهم انداخت همچنان لبخندی زد ک چارستون بدنم ب لرزه افتاد 😐😐😐😢😢😢


چرا اخه من عنقد بد شانسم 

۱ نظر ۰ لایک :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان