پلاک 120.
این پستم برا اون مخاطبی گ دلیت اکانتزد و کلا محو شد برام از هستی و صبر نکرد حتی بیام باهاش خدافظی کنم
ازت ناراحتم چون فک میکردم دوستیم و تو دوستی این یهویی رفتنا ناراحتم میکنه ولی خب موفق باشی هرجا ک هستی :)
این پستم برا اون مخاطبی گ دلیت اکانتزد و کلا محو شد برام از هستی و صبر نکرد حتی بیام باهاش خدافظی کنم
ازت ناراحتم چون فک میکردم دوستیم و تو دوستی این یهویی رفتنا ناراحتم میکنه ولی خب موفق باشی هرجا ک هستی :)
بیخیال بودن خوبه ولی دیگ ن تا این حد ...
خوب نیس ادم گوسفند باشه البته بلانسبت گوسفندا هه
وقتی میبینم یسری ادما هستن ک براشون هیچ اهمیتی نداره ک چه بلایی دارن سرشون میارن اینکه میبینن دارن ناعدالتی میشه ولی هیچی نمیگن تمام وجودمو پر میکنه از حس تاسف
حالم بد میشه وقتی میبینم بین یه مشت احمق دارم زتدگی میکنم
شاید بشه ادمی ک نااگاهه رو اگاهش کرد بهش فهموند زندگی ینی چی ولی ادمی ک نمیخاد بفهمه نه
بخدا حیف هوا ک یسریا حرومش میکنن حیففف
حس میکنم گاهی نیاز دارم خودمو غمگین کنم چون ورژن غمیگینمو بیشتر دوس دارم
ورژنی ک خودشه نیازی ب تظاهر نداره با کسی حرف نمیزنه و اذیت نمیکنه فقط ی گوشه اتاق کز میکنه و فرو میره تو تفکراتش
کسی شاید چه میداند
شاید همزمان ک بلند بلند میخندیم
و از گوشه چشم هایمان یکی دو قطره اشک ک جاری نشده خشک میشوند
یکی در درونمان دارد بی صدا گریه میکند
من
به اشک شوق ادم ها مشکوکم ...!
من بیشتر از اینکه صبور باشم، حسودم.
به چی یا کی، خیلی مهم نیست، من به هر اتفاقی که یه سمتش تو باشی و طرف دیگش خودم نباشم حسودم.
من ساعتای زیادی به عکسای تو خیره میشم و به آدمایی نگاه میکنم که چقدر شبیه من نیستن. به لبایی که تو رو صدا میزنن، به گوشایی که از تو میشنون، به چشمایی که تو رو میبینن.
و به این فکر میکنم که چقدر آرزو داشتم، تا همه اونا من بودم.
آدما، مرگ مشخصی دارن که حتما ازش بیخبرن، اما من مطمئنم از حسادت دق میکنم.
دوستان تو دستو بالتون پیشنهادی اگ دارین بریزین وسط :)
تولد یکی از ادمایه مهم زندگیم داره نزدیک میشه و میخام سوپرایزش کنم و فعلا هیچ ایده جالبی ب ذهنم نمیرسه شما اگ بودید چیکار میکردی؟؟؟